loading...
zahre mar
محمد رضا بازدید : 194 چهارشنبه 24 دی 1393 نظرات (0)

من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها

 ، قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ،

توی انگشتر دریا ...

تا که یک روز تو رسیدی ، توی قلبم پا گذاشتی...!!! غصه های عاشقی رو

، تو وجودم جا گذاشتی...

 زیر رگبار نگاهت ، دلم انگار زیرو رو شد ، برای داشتن عشقت ، همه جونم

 آرزو شد.

 تا نفس کشیدی انگار ، نفسم برید تو سینه ، ابر و باد و دریا گفتن ، حس

 عاشقی همینه.

اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ، اما تا قایقی اومد ، از منو دلم

 گذشتی؟؟؟ رفتی با قایق عشقت ، سوی روشنی فردا ، منو دل اما

 نشستیم ، چشم به راهت لب دریا...

دیگه رو خاک وجودم ، نه گلی هست نه درختی ، لحظه های بی تو بودن ،

 می گذره اما به سختی!

 دل تنها و غریبم ، داره این گوشه میمیره ، ولی حتی وقت مردن ، باز

 سراغتو میگیره..... میرسه روزی که دیگه ، قعر دریا میشه خونم ، اما تو

 دریای عشقت ، باز یه گوشه ای می مونم.

من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها

 ، قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ،

 توی انگشتر دریا ...

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • بهترین بازیکنان ایرانی

    فشار فشار



    آمار سایت
  • کل مطالب : 789
  • کل نظرات : 43
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 31
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 93
  • بازدید امروز : 62
  • باردید دیروز : 188
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 958
  • بازدید ماه : 2,795
  • بازدید سال : 24,331
  • بازدید کلی : 362,240