loading...
zahre mar
محمد رضا بازدید : 313 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

روزی فیلی زخمی شد و او را برای جراجی به اتاق عمل بردند ، پس از عمل ، دکتر از اتاق خارج شد و با تعجب دید که مورچه ای جلوی در اتاق قدم می زند ، دکتر جلو رفت و پرسید : این جا چه می خواهی؟

----

مورچه جواب داد : آقای دکتر! این مجروح دوست من است ، آمده ام که اگر لازم شد برای آقا فیله خون بدهم.

----

گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول و منگول رو گیر میاره ، بعد از چت کردن باهاشون قرار میزاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغگو اومده!

محمد رضا بازدید : 390 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

 

مادر زنمادری برای دیدار دخترش به خانه ی داماد رفت.دید دخترش گریه می كند.
پرسید:عزیزم چرا گریه می كنی؟
گفت:شوهرم از خانه فرار كرده و نمی دانم كجا رفته است.مادرش گفت:حتماً پای زنی در كار است! دختر گفت: همین طوره كه می گویی! پای زنی در میان است، مادر عصبانی شد و فریاد زد این زن كیست!
دختر گفت:مامان! خود شما هستی، شوهرم همین كه شنید شما به این جا می آیی از خانه فرار كرد.

.

.

.

 

 

پیشنهاد ازدواجدر عهد حضرت مسیح(ع)شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هر جا می رفت،همراه خودش می برد. روزی حضرت عیسی او را دید؛ به وی فرمود آن زن كیست؟
گفت:مادرم است.
فرمود:او را شوهر بده.
گفت:پیر است و قادر به حركت نیست.پیر زن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت:ای بی شرم! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟!



تكّه كلامشخصی كه تكه كلامش«نه چندان» بود روزی دوستش از او پرسید:حالت چه طور است؟
گفت:خوب است؛ امّا نه چندان.
پرسید:چه طور مگه؟
گفت:خوب در این مدت عیالوار شدم و زن گرفتم.
پرسید:خوب این كه خوشی است.
گفت: بله، امّا نه چندان؛ چون عیالم بد تركیب و زشت است.اگر چه هزار لیره هم با خود جهیزیه آورده.
پرسید:خوب، پس این پول، جای بدی قیافه اش بوده است؟
گفت:بله، امّا نه چندان؛ چون با آن پول یك گله گوسفند خریدیم كه تمامشان مریض شدند و مردند.
پرسید:ای بابا پس اتفاق بدی افتاده.
گفت:بله، اما نه چندان؛ زیرا پوست همان گوسفندهای مرده را فروختم و منفعت زیادی بردم.
پرسید:پس بد هم نبود؟
گفت: بله اما نه چندان؛ چون پول ها تماماً اسكناس بوده كه در خانه گذاشته بودم از قضا حریقی واقع شد و تمام پول ها با خانه سوخت.
دوستش گفت:پس اتفاق خیلی خیلی ناجوری بوده است؟
گفت:بله، اما نه چندان؛ چون عیالم هم در همان آتش سوزی سوخت و خیالم راحت شد!!

شغل دامادپدر دختر خطاب به پدر پسر گفت:شغل پسر شما چیست؟
او گفت:پسرم توپ شوت می كند.

مجلس ترحیمزنی به شوهرش گفت:چرا ناراحتی؟ او گفت:برای این كه من سه بار به مجلس ترحیم زن دوستم رفته ام؛ ولی او یك بار هم نیامده!

هندوانه ی نرسیدهزنی از شوهرش انتقاد كرد كه چرا هندوانه ی نرسیده گرفته ای؟
گفت:این شكایت از كیست؟اگر از من است كه نمی خواستم چنین بخرم.اگر از كشاورز است كه او هم نمی خواسته چنین شود و اگر از خداست برو استغفار كن.

بهترین دقایق زندگیاولی:بهترین دقایق زندگیت چه وقتی است؟
دومی:وقتی كه زنم خواب است.

سكوتزنی به شوهرش گفت:امروز ده سال از ازدواجمان می گذرد به نظر تو چه باید بكنم.
شوهر جواب داد:یك دقیقه سكوت! فهمیدی؟سكوت!

زن پر حرفزن:دیشب در خواب صحبت می كردی.
مرد:چون تا من بیدارم تو حرف می زنی.

آدم خوشحالاولی:دوست داری زنت بمیرد.
دومی:نه می ترسم از خوشحالی سكته كنم.

ازدواج كردی؟اولی:بگو ببینم، بالاخره ازدواج كردی یا هنوز مثل گذشته خودت غذا می پزی؟
دومی:هر دو.

آدم احمقزن و شوهری خواب بودند.ناگهان زن شروع به نالیدن كرد.شوهر بلند شد همسرش را بیدار كرد و علت ناله ی او را جویا شد.
زن گفت:خواب دیدم كه مرده ام و می خواهند دفنم كنند.شوهر گفت:پس من چه قدر احمق بودم كه تو را بیدار كردم.

زنان خیاطیكی از دیگری پرسید اگر یك زن در روز یك پیراهن بدوزد، دو زن چند پیراهن خواهند دوخت.پاسخ داد: نصف پیراهن.
چون این ها با هم حرف می زنند و فرصت دوختن یك پیراهن هم پیدا نمی كنند.

مورچه ی عاشقمورچه ی نری عاشق مورچه ی ماده ای شد، مورچه ی ماده گفت:مهر من آن است كه این كوه خاك را از جلوی من برداری و به جای دیگری ببری، گفت باشد، می برم، همین كه مشغول حمل خاك ها شد مورچه ی سوّمی آمد و از جریان باخبر شد و گفت: مگر تو این مقدار عمر داری كه چنین شرطی را قبول كردی؟
مورچه ی عاشق گفت:دوست عزیزم می دانم كه مرا این اندازه مهلت و عمر نیست؛ ولی به این خوشم كه در طریق وصال محبوب و معشوقم هستم، به عشق او كار می كنم، و اگر هم بمیریم در راه عشق محبوبم جان داده ام.

بركت ازدواجشخصی می گفت ازدواج خیلی بركت دارد.خود من قبلاً چیزی نداشتم ولی الان كلّی بدهی دارم!

مادر زنمادر زن: خوب، داماد عزیزم از كار و بارت كه راضی هستی؟
داماد:آره دیروز یك ماشین لباسشویی خریده ام و كارم كمی سبك شده است.

تكرار نشوداولی: دیروز چرا غایب بودی؟
دومی:ازدواج كردم.
اولی: دیگر تكرار نشود.

زن شكارچیزن از موش، موش از گربه، گربه از سگ، سگ از گرگ، گرگ از شیر، شیر از شكارچی، شكارچی از زنش می ترسد.

شوهر خوبزن ها اول یك چیز می خواهند و آن شوهر خوب است و بعد همچی.

زن متوفیسخنرانی در ختم مردی گفت:تأسف از این كه این مرد مُرد و زن35 ساله او مانده است.زن از پشت پرده گفت آقا من18 سال بیشتر ندارم.

داماد خوش شانساولی:مادرزن من روزی یك بار می آید به خانه ی ما.
دومی:مادر زن من یك بار بیشتر نیامده.
اولی:چه قدر خوش شانسی!
دومی:بلی اما او هنوز از آن زمانی كه آمده بیرون نرفته!

جهنم واقعیروزی دختر خانمی كه به تازگی با پسری نامزد شده بود، به مادرش گفت:ننه جون، می خوام نامزدی مو با منوچهر به هم بزنم!
مادرش با ناراحتی گفت:وا خاك عالم بر سرم چرا دخترم؟!
دختر خانم گفت:برای این كه منوچهر اصلاً به جهنم اعتقاد ندارد و میگه جهنم وجود نداره!
مادرش لبخندی زد و گفت:صبر كن همان سال اول ازدواج با تو جهنم جلوی چشمانش روشن می شه و می فهمه جهنم واقعی چیه؟!

شروط ازدواجشخصی چهل شرط برای ازدواج اش قرار داده بود.از جمله: قیافه، مدرك، شغل مناسب و . . . بعد از پیدا كردن فرد مورد نظرش باز ناراحت بود.گفتند:چرا ناراحتی؟گفت:به خاطر این كه خرّ و پف نكردن او را یادم رفت در ردیف شروط بنویسم.

دختر قاضی مروقاضی مَرْو وقتی خواست دخترش را شوهر دهد، با یكی از همسایگانش كه زرتشتی بود مشورت كرد.او گفت:«تعجب انگیز است، مردم پیرو رأی تو هستند و تو از من نظر می خواهی! قاضی با اصرار گفت:«باید نظرت را بگویی.»مرد زرتشتی گفت:«نظر شخصّ اول كشور ایران كه كسرا باشد در مقام ازدواج دختر، به مال و ثروت داماد است.و نظر شخص اوّل كشور روم كه قیصر باشد به زیبایی و جمال اوست و نظر شخص اول اسلام كه حضرت محمّد باشد، توجه به دین و ایمان داماد است.حال تو خود نگاه كن و ببین از كدام پیروی می كنی، پس به روش او عمل كن.»

میهمان ناخواندهسه نفر به اتفاق هم به باغی رفتند و طبق قرار بین خودشان هر كدام(سهم) خود را پرداخت.در این وقت مرد چهارمی بر آن ها وارد شد، خواستند او را شیرفهم كنند كه هر كس سهم خود را پرداخته و او زیادی است.
اولی گفت:ما برای مدت یك هفته در این جا هستیم، تهیه صبحانه و چایی به عهده ی من است، تهیه ناهار به عهده این آقا و تهیه شام به عهده ی آن آقا است، خوب تو این جا چه كار می كنی؟
چهارمی گفت:طی این یك هفته كه ما این جاییم، خوردن و خوابیدن و استراحت هم به عهده ی من، دیگه از من چی می خواهید؟!

جوان شروردر روستایی جوان شروری زندگی می كرد و مردم از آزار او به ستوه آمده بودند و راهی برای كنترل او پیدا نمی كردند تا این كه به كدخدای ده گفتند: چاره چیست؟او گفت:به او زن دهید!این جوان بعد ازدواج، روزی برای خرید نان به بیرون رفت بعد از خرید نان، سگی به دنبال او می آمد.چند بار سگ را دور كرد و آن حیوان هم چنان دنبال او می آمد.آخرین بار به ناچار از راه تهدید وارد شد و گفت:اگر مرا رها نكنی به كدخدا می گویم زنت بدهد.

طلاق!مردی برای طلاق خانمش به دادگاه رفت.رئیس دادگاه از او پرسید خوب آقاجان بفرمایید به چه دلیل می خواهید از خانمتان جدا شوید؟مرد جواب داد:آقای رئیس! مدت سه سال است كه زنم به شدت عصبانی می شود و با اندك اختلافی هر چه كاسه و بشقاب دستش می رسد به طرف من پرتاب می كند.
رئیس دادگاه:صبر شما قابل تقدیر است؛ ولی چه طور شد شما حالا به فكر طلاق افتادید.
مرد:آخه قربان! حدود15 روز است كه نشانه گیری زنم ردخور نداره.
زن بدقیافه
زنی بد رویی روزی بیمار شد،به شوهرش گفت:اگر بمیرم چه می كنی! او گفت:اگر نمیری چه كنم!
سر و صدای خانم ها
عده ای از جهان گردان به تماشای آبشار نیاگارا رفته بودند؛ پس از چند لحظه، راهنمای جهانگردان با عصبانیت فریاد زد:اگر خانم ها ساكت شوند، به خوبی می توانید صدای غرش این آبشار عظیم را هم بشنوید.

یك روز عمو یك روز زن عمو!عروس خانم تنبل در خانه كار نمی كرد.مادرشوهر و پدرشوهر قرار گذاشتند تا به تازه عروس بفهمانند كه جارو كردن و كارهای منزل وظیفه اوست.
روز بعد تا مادر شوهر جارو كند؛ پدر شوهر گفت:نَه نَه! جارو را بده به من برای شما زشت است.عروس پوست كلفت گفت:دعوا نداره! یك روز عمو و یك روز زن عمو!

مرد خوشبخت زن:عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج كنی، چی گفتی؟
شوهر:آره، خوب یادمه.گفتم:می خواهم یك نفر را در زندگی خوشبخت كنم.
زن:خوب، پس چی شد؟
شوهر:خوب خوشبخت كردم دیگه.
زن:چه كسی رو؟
شوهر:همون بنده خدایی رو كه ممكن بود با تو ازدواج كنه!

شوهر با تربیتاولی:یك سال است كه با زنم حرف نزده ام.
دومی:چرا؟ مگر باهاش قهری؟
اولی:نه؛ ولی من عادت ندارم وسط حرف كسی حرف بزنم!
چرا بچه دار نمی شوی
اولی:چند ساله كه ازدواج كرده ای؟
دومی:ده سال
اولی:پس چرا بچه دار نمی شوی؟
دومی:آخر صاحب خانمون نمی ذاره.

در بیمارستان زنی كه در بیمارستان بستری بود به شوهرش گفت: ناراحت نباش من دو روز دیگر برمی گردم.شوهرش گفت:من هم از این ناراحتم.

شعار زندگیشعار زندگی چیه؟ چهار عمل اصلیه.
خوبی ها را تقسیم كنیم؛ كینه ها را تفریق كنیم؛ ایثارها را ضرب كنیم؛ نیروها را جمع كنیم.

چهار عمل غیراصلیاشك زن، منهای حرف حساب، به علاوه ی چند تا حرف قلمبه، تقسیم بر چند ساعت قهر و افاده، ضرب در مقداری كرشمه، مساوی است با گول خوردن مرد و روانه ی بازار شدن برای خرید.

 
محمد رضا بازدید : 346 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

 

عجب چرخهء عجيبيه! زن ها از سوسک مي ترسن. سوسکا از موش. موش ها از گربه .گربه ها از سگ .سگا از مردا .مردها هم از زن ها!

----

مرد: زن! تو چرا رفتی باز سه دست لباس نو خریدی، آخه نمی گی من از کجا پولشو بیارم؟ زن: عزیزم، می دونی من اصلاً آدم فضولی نیستم!

----

چون دو سال است ازدواج كردم، دیگر از تروریست ها وحشتی ندارم.

----

خانم اولی: من خیلی از پیری می ترسم. خانم دومی: آخه چرا؟ خانم اولی: چون آدم همه چیزهای خوبی که داره از دست می ده، مثل زیبایی، ... خانم دومی: ولی من اصلاً نگران پیری ام نیستم. خانم اولی: خوب معلومه، چون تو چیزی نداری که از دست بدی!!!

----

مرد، این موجود بیچاره! وقتی به دنیا میاد، همه حال مامانشو می پرسن! وقتی ازدواج می کنه همه می گن چه عروس خوشگلی! وقتی می میره همه می گن بیچاره زنش!

----

نويسنده معروفي مي گويد زن مثل كراوات است هم زيبايي به مرد مي بخشد و هم گلويش را فشار مي دهد

----

زن: این یکدست قاشق و چنگالی که عمه ات به ما کادوی عروسی داده، حتما ازجنس نقره نیست.مرد: مگه تو نقره شناسی؟زن: نقره‌شناس نیستم، ولی عمه ات رو خوب می‌شناسم.

----

فرق پیر دختر با پیر پسر: اولی موفق نشده ازدواج کنه دومی موفق شده ازدواج نکنه!!!!

----

اگه زنی وارد زندگی مردی بشه جیباش سرچ میشه پولاش دیلیت میشه خانوادش ادیت میشه دوستاش کات میشه مخش هنگ میشه

----

زنه هنرپيشه بوده، به شوهرش ميگه: ديدي وقتي تو فيلم خودم رو زدم به مردن،‌ چطوري همه داشتن گريه ميكردن؟! يارو ميگه: آره، آخه ميدونستن كه واقعا نمردي!

----

فالگير: فردا شوهرتون ميميره!

زن: اينو كه خودم ميدونم. بهم بگو گير پليس ميفتم يا نه!

----

زن عشق را كشف كرد و ازدواج را اختراع كرد! مرد تجارت را كشف كرد و پول را اختراع كرد. زن پول را كشف كرد و « خريد كردن » اختراع شد! از آن به بعد مرد چيزهاي بسياري را كشف و اختراع كرد. ولي زن همچنان مشغول خريد بود

----

اگه گفتيد شباهت "زن" با "گردباد" چيه؟ جفتشون اول كه ميان با هيجان وارد زندگيت ميشن.. و جفتشون موقع رفتن خونه، ماشين، و همه زندگيتو با خودشون مي برن

 
محمد رضا بازدید : 170 چهارشنبه 25 مرداد 1391 نظرات (0)

 

شما هم وقتی اس ام اس رو اشتباهی به یکی دیگه می فرستین

سکته ناقص می کنین؟!

.

.

.

پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده

بعد داییم شیرینی پخش کرده

به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟

گف آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن !

.

.

.

مشکلات از جایی شروع شد که

به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعاً اربابه !

.

.

.

همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن

برای جبران کارایی که خودشون نتونستن بکنن !

.

.

.

بنی آدم ابزار یکدیگرند / در اسگل کردن ز هم برترند

چو عضوی به درد اورد روزگار / دگر عضوها را خنده و هار هار . . .

شاعر معاصر

.

.

.

طرز تهیه کوکو سبزی

گردن خود را مقادیری کج می نمایید

با نگاه گربه شرک وار به خواهر خود مینگرید و میگویید دلم کوکو سبزی میخواد!

یه ساعت بعد حاضر و محیاست !

نوش جان

.

.

.

یک مرد مجرد برای هضم دلتنگی هاش گریه نمی کنه

میره ۲۰۱۲ PES بازی می کنه !

زن واسه هضم دلتنگی هاش گریه نمیکنه

خریـــــــــد میکنه !!! D:

.

.

.

یه قانونی هست که میگه :

شما هیچوقت به چیز غیر ضروری احتیاج پیدا نمیکنید

مگر اینکه اونو داده باشین به یه نفر دیگه .. :|

.

.

.

من راننده تاکسی بشم

از اینا می شم که می گم: یه نفر حرکت!

بعد که یارو نشست می گم: یه نفر دیگه حرکت…!

.

.

.

خدایا یعنی میشه یه روز یه کیبوردی اختراع بشه

که خودش بفهمه کی باید فارسی تایپ کنه کی انگلیسی؟

حروم شد نسلمون از بس به جاه گوگل زدیم لخخلمث !

.

.

.

به دوستم مسیج دادم : تولـــدت مبـــارک ♥

جواب داده : پیامک ها جای خالی شما را پر نمیکنند ..!

من :|
مرکز فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال =)))))

همـراه اول ~~> :|

.

.

.

یکی از مشغله های فکری من تو اینترنت اینه که

وقتی یکی جمله “بی خیال باو” رو مینویسه منظورش از “باو” چی هست !؟

ینی چی آخه ؟ میخواد بگه بی خیال بابا ؟ ینی میخواد محاوره ای بنویسه ؟

چه ربطی به باو داره !؟

خواهشن اساتید ادبیات فارسی بیان پاسخگو باشن :|

.

.

.

یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود

بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟

گفت برو بابا ال جیه الجـــــــــــــــــی !

.

.

.

وضعیتی شده که

هر کی نیکی می‌کنه پای لرزش هم می‌شینه!

.

.

.

امروز فهمیدم چرا دیوار چین جز عجایب هفتگانه ست

آخه تنها محصول چین هست که بیشتر از ۳ روز دووم آورده !

.

.

.

مامانم صبح اومده میگه پاشو یه گله مهمون داره میاد

میگم کیا هستن؟ میگه عمه هات!

.

.

.

همت کنید همه فوتبالیست های به درد نخورُ که میلیادری پول میگیرن

بریزیم تو یه DVD بدیم احسان حدادی پرتش کنه وسط بیابون :| :)

.

.

.

از این بوگیرهای توالت که اسانس کاپوچینو و یا قهوه داره اصلا نخرید

چون وقتی که میرید کافی شاپ تا براتون قهوه و یا نسکافه میارن، خاطرات زنده می شه!

 

.

.

.

بنده خدا برای اولین بار می خواست خرید اینترنتی بکنه

الان دو روزه کارت اعتباری اش گیر کرده توی سی دی رام!

.

.

.

بعضی ها رو در جوب باید شست …

تا لجن ها همه خوشحال شوند که

کثیف تر از خودشان هم هست ..!!!

.

.

.

همین ضرب المثل آشپز که دوتا شد آش یا شور می شه یا بی نمک

برای درک پیشینه تاریخی ایرانیان در گند زدن به Team Work کافیه!

.

.

.

خیلی دوست دارم به یکی بگم این دروغایی که میگی راستن !؟

.

.

.

ما به جمله همیشه حق با «مشتری» است اعتراض داریم !

(امضا : جمعی از سیارات منظومه شمسی)

.

.

.

فروشنده ی محتــــــــــــرم من بقیه پولمو می خوام :-|

نه چسب زخم

نه شکلات

نه آدامس شیکـــــــــ

اه اعصاب نمیذارن واسه آدم :|

.

.

.

اگه کسی رو دوس دارین، رهاش نکنین

بگیرین بندازینش تو زیرزمین انقد با کمربند بزنین سیاهش کنین

تا اعتراف کنه عاشقتونه !

.

.

.

مامانم سیم کارتشو در آورده میگه فک کنم داره میسوزه

نیگا رنگشم داره عوض میشه!!!! :|

.

.

.

مامانم اس ام اس زده:

ما خونه داییت اینا هستیم بعد از شام میایم!

همه چی تو یخچال هست فقط بپر سر کوچه سوسیس و نون و تخم مرغ بگیر

سوسیس تخم مرغ واسه خودت بپز! :|

.

.

.

هـــــــــی فلانــــــــی؛

تــو را مـن “تــــــــو” کـــردم، وگرنــه کــلمه ی “هوی” هــم زیــادت بــود

واســه مــن “شــما شــما” نــکـن :|

.

.

.

خــــــــدایا ! ! !

یا خیــلی برگردون عقبــــ یا بــزن بره جــلو!

اینــجای فیلم زنــدگیم خیــــــلی خش داره …

.

.

.

دوست بابام, بچه ی ۲ سالشُ صدا میکنه “حاج سیّد مَـــهدی” …

۲۲ ساله هستم, منزل “مـَـــــرتیکه” صدام می زنن!!! :دی

.

.

.

زیر آوار آخرین حرفت جا مانده ام

لعــــــــــــــــــنتی

نمی دانی *خداحافظت * چند ریشتر بود !!!

.

.

.

کثیف بودنِ بعضی آدم ها اذیتم نمیکنه !

اما بعضیا خیلی پاکن؛

این که قراره اینا گیره اون کثیفا بیُفتن, اعصابم رو خورد میکنه…!

.

.

.

رفیق:!

منفی در منفی نمیشه مثبت,می‌شه کثافت…!!!

همین!

.

.

.

بد بیاری مال وقتیه که, بــــد بی یــــــاری … !!!

.

.

.

من آخرشم نفهمیدم ما مردا ” هممون مثل همیم” یا “یکی از یکی بدتریم”!! :)

.

.

.

مامانم اومده میگه : به نظرت افطار چی بخوریم ؟

میگم : سبزی پلو ماهی

میگه : گمشو بابا میخوام استانبولی درست کنم!! :|

خب مادر من اینکه میگی “به نظرت” دقیقاً منظورت چیه ؟؟ :|

.

.

.

” ناغافل خوابم برد . وقتی بیدار شدم قوم و خویش دورم جمع شده بودند

و فقط حرفهای خوب خوب درباره ام میزدند .اون وقت بود که فهمیدم مردم.

فیلم “بهشت میتواند صبر کند (۱۹۴۳-Heaven Can Wait)”

.

.

.

یکی ازسخت ترین کارا تو ایران اینه که

وقتی داری از جلوی یه خونه رد میشی که درش بازه ، تو رو نگاه نکنی!

.

.

.

المپیک تموم شد ، دانلود افتتاحیه اش هنوز برا من تموم نشده!

.

.

.

هـَپـَلبـُلـِت مـُمالـَک چیست؟

عبارتی که دخترا روز تولد دوستشون به هم اس ام اس میدن یا کامنت میذارن !

.

.

.

قاضی: چرا دوست دخترت رو کشتی؟

پسر: اس ام اس ۲۵۰ کلمه ای واسش فرستادم اون فقط جواب داد ok!

قاضی: شما تبرئه شدی میتونی بری :دی

دیوان عدالت اداری :D
من :|
بان کــی مـــون :|
قـــاضی :D
متهم :) ))))))))
تــرول :|
اولیای دم :|
ایرانسل :|
لورل و هاردی :O
رکس سگ معروف P:
خاله ریزه :|

تعداد صفحات : 198

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • بهترین بازیکنان ایرانی

    فشار فشار



    آمار سایت
  • کل مطالب : 789
  • کل نظرات : 43
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 31
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 93
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 188
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 937
  • بازدید ماه : 2,774
  • بازدید سال : 24,310
  • بازدید کلی : 362,219